میگن دخترا بابایی ان...
آره منم عزیز دردونه بابام بودم ،منم بابایی بودم ...
اما اصلا فکرشو نمیکردم قراره به این زودی تکیه گاهمو، پشتو پناهمو، عزیزم رو از دست بدم
باورش، درکش، تحملش خیلی برام سخته هنوز که هنوزه نمیتونم ذره ای از اتفاقای اون شب کذایی روفراموش کنم.....
برای یه دختر که عزیز باباست اینکه ببینه بابای سالمش یهویی رو تخت بیمارستان افتاده و نمیتونه کاری بکنه و فقط دست تو دستش ذره ذره آب شدنش رو ببینه خیلی دردناکه😭😭😭😭
حالم و احساساتم با گفتن کلمات بیان نمیشه دردی که کشیدم و می کشم
برای گفتنش کلمه کم میارم😭
دلم برای روزایی تنگه که میدونم هیچ وقت برنمیگرده 😔😔
بابای قشنگم این روزا چقدر نبودنت احساس میشه فدای جیگر پاره پاره ت بشم😭😭😭😭😭😭

خیلی وقت بود اینجا پست نگذاشته بودم و فقط ببیننده بودم یعنی دیگه دلو دماغ ندارم فقط به خاطر خواهر برادرهام و خانوادم خودمو آروم نشون میدم خدا میدونه و قلب خون شدم 😭😭😭😭
یه خیرات ناچیز که اینبار خودم تنهایی برای بابای مهربونم درست کردم انشالله که برسه به روحش😔😔😔